دیانا خانمدیانا خانم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

فرشته گونه ای همزاد ماه

مهمان های تازه

امروز که دخترکم مهد بود تلویزیون را روشن کردم و طبق عادت برنامه کودک دیدم. بجای عروسک پارچه ای با وسایل اشپزخانه و انگشت ، نمایش اجرا شد و من بسی لذت بردم در این نوآوری با ورود جانانمان به خانه و شروع بازی گفتم : دیانا یه نقشه تازه . به برنامه ریزی جدید کردم دوست داری بدونی؟ و وسایل را آوردم . دیانا چشمها را برید و چسباند دنبال زلف افشان مهمانهایم بودم و از دختر دانایم مشورت خواستم و مثل همیشه به کمک من آمد و هر زمان که در ذهنم ایده ای هست و یا خالیست ، حقیقتا راه کارهای دیانا بسیار برایم جالب است و عملی و من بنا به اقتضای شرایط ، دخترمان را زیاد مواجه کردم با این حالات تصمیم گیری و نتیجه هر کدام برای خودم آموزنده بوده و آگاهی...
27 بهمن 1393

چسب بازی و آقای شیر

دختری که من دارم بدون آنکه به او علایقم را گفته باشم ، از آنچه مادرش در کودکی لذت می برد او نیز شاد می گردد کتاب ،  کاردستی ،  قیچی ،  آب ، خاک ، گل  ، خیال لباس عروس ، کفش پاشنه بلند و چسب دیانا جانمان علاقه زیادی به کندن چسب از روی دستهایش دارد . خود من هم وقتی چسب روی دستانم خشک می شود از دیانا می خواهم از دستم جدا کند . چون اینکار دقت زیاد و تطابق آنچه دیده با حرکت دست را می طلبد پس تمرین خوبیست   و تار عنکبوت توسط دخترمان درست شد به در خواست دیانا خانم دو بار این کار را انجام دادیم   از مدتها قبل تصمیم داشتم برای دخترم عروسک انگشتی درست کنم و با آن به تمرین...
26 مهر 1393

play doh

امروز اولین روز کلاس دخترم بود و با اینکه می بایست شب زود بخوابه ولی هوس درست کردن خمیر بازی خونگی کرد من هم بدم نمی اومد که مجدد این کار رو بعد دوماه انجام بدیم.دیانا خانم سه روز بود که می گفتن : مامان بیا بازی once a caught انجام بدیم و ماهی گیری کنیم پس ده و نیم شب با وجود نگرانی از بیدار نشدن در صبح فردا شروع کردیم همانطور که از عکس پیداست : رنگ غذا آب روغن نمک  آرد سفید کرم تارتار مواد را با یکدیگر مخلوط می کنیم و وقتی مایع همگنی بدون گلوله آرد داشتیم آنرا روی حرارت کم گذاشته و تا وقتی که مواد خود را بگیرد هم میزنیم و با رنگهای دلخواه مخلوط می کنیم ...
6 مهر 1393

داستان پردازی

هم به داستان شنیدن علاقمند هست و هم به گفتن دختر عزیز سه ساله و سه ماهه مان وقتی پای خواندن و تعریف کردن به میان آید سرتاپا گوش شده . می شنود و تحلیل می کند و گاه نتیجه میگیرد و داستان ها و جملات و کلماتش شده اند قانون زندگی ما در خانه وبیرون . و بسیار ارجاع می دهد ما را در اتفاقات به شخصیتها و قهرمانان داستانهایش مامان من می تونم اسکیت کنم ، می تونم خودم برم گردش تنهایی   مگه رالف نگفت الان نمی تونم دوچرخه سوار شم ولی شاید یه روز تونستم چون اون پسره با نردبون رفت ماه منم می خوام برم من هم می خوام یه تمساح مثل نایجل داشته باشم و..... با تکه پارچه ها ، بریده کاغذها ، ماژیک ها ، عروسکها ، حبوبات و همه و هم...
20 شهريور 1393

بستنی نونی می خوام

امروز دختری با دستهای پرتوان خیال بافت و تار و پودش را بر دار کودکیش نقش زد بر من مادر جلوه گر کرد من یک مادرم و هر آنچه از دخترم بر من رسد ، بی نظیر ترین ؛ بهترین ؛ زیباترین و عجیب ترین است و همه به این دلیل در چشمانم است که من یک مادرم و او تبلور من در دنیای بیرون از من است دخترم حتی اگر بودنم قدر ذرات گرد و غبار در آسمان کویر هم شود و روحم در پرواز همچنان گرم و بینهایت دوستت دارم چون من یک مادرم مامان ببین چی درست کردم از زیر پل باید رد شد   مامان یادته رفتیم سیرک من : بله خلیل عقاب الانم یه سیرک درست کنیم .اینها هم تماشاچی . و محل نمایش برپا کرد و بند باز داشت و شعبده باز و juggle   ...
3 خرداد 1393

حاجی فیروز دیانایی

با پوست تخم مرغ های خورده شده در دو روز حاجی درست کردیم و از رنگ آمیزی تخم مرغها دخترمان بسی مشعوف گشت و این اولین را نیز تجربه نمود و به میل خود یکی را آبی کرد   رنگ آمیزی در 27 اسفند   در 1 فروردین 93 حاجی فیروز ها و گل را با کاغذ رنگی درست کردیم یه همچین افراد فعال در روز اول عیدی هستیم ما ...
11 ارديبهشت 1393

ُسبزه سبدی (2)

تخم شاهی را 4-5 ساعت قبل خیس کرده تا باد کند و لزج شود . سپس دو سبد انتخاب کرده و روی آنها را با پنبه می پوشانیم ( من از پشم شیشه استفاده کردم ) سپس با دستان دخترکی مه سیما روی پنبه ها را پوشانده و آب اسپری می کنیم و 24 - 48 ساعت درون پلاستیکی با دو سوراخ 3*3 قرار داده تا جوانه بزند و روزی دو بار آب می پاشیم   ...
22 فروردين 1393

آدمک جورابی با موهایی که هیچ وقت سبز نشد

امسال منو دیانا جانم کاشت انواع سبزه را تمرین کردیم در یک روز بارانی و مطبوع اسفند ماه که از عکاسی برمی گشتیم و دخترمان در ماشین خوابیده بود رفتم نجاری و در زدم و در باز و تقاضای خاک اره نمودم و 2000 تومان پرداختم ( بابت زحمت آقای نجار در بازگشایی در مغازه که قفل بود ) و به کمک تخم شاهی خریداری شده از عطاری میدان سلماس و یک پارتنر به تمام معنا و خانم و مدیر و مدبر و آچار فرانسه داریم :   همه عروسکها را با دستان پر مهر مستقل خود پر کرد   یکی برای دیانا و یکی ترانه و یکی دایی منس   به دلیل علاقه فراوان و فشردن و حمام بردن و پرت کردن این موجودات جورابی و علاقه به اکتشاف و در نهایت پاره...
20 فروردين 1393