مهمان های تازه
امروز که دخترکم مهد بود تلویزیون را روشن کردم و طبق عادت برنامه کودک دیدم. بجای عروسک پارچه ای با وسایل اشپزخانه و انگشت ، نمایش اجرا شد و من بسی لذت بردم در این نوآوری با ورود جانانمان به خانه و شروع بازی گفتم : دیانا یه نقشه تازه . به برنامه ریزی جدید کردم دوست داری بدونی؟ و وسایل را آوردم . دیانا چشمها را برید و چسباند دنبال زلف افشان مهمانهایم بودم و از دختر دانایم مشورت خواستم و مثل همیشه به کمک من آمد و هر زمان که در ذهنم ایده ای هست و یا خالیست ، حقیقتا راه کارهای دیانا بسیار برایم جالب است و عملی و من بنا به اقتضای شرایط ، دخترمان را زیاد مواجه کردم با این حالات تصمیم گیری و نتیجه هر کدام برای خودم آموزنده بوده و آگاهی...
نویسنده :
mami
23:48