کتابخانه عمو پورنگ 3
امروز ساعت 1 رفتیم جلو استودیو تا اسم دخترمان را برای برنامه عصر بنویسند پیاده رفتیم و این اولین پیاده روی مادر دختری بود و با استقبال و به به و چه چه دخترمان همراه شد صبر کردیم تا شیر مهربان آمد و با پیامکی نام مه سیمایم وارد گشت در راه بازگشت دیانا تا 20 دقبقه محو رنگ آمیزی درهای چوبی در ساختمان نیمه کاره ای بود و به علت بوی زباد رنگ و اصرار بنده رجعت به منزل نمودیم عکس برای روز بعد است یعنی جمعه که در حال رفتن به پارک پ بودیم و پورنگ جان رو جلو در استودیو دیدیم و عکس گرفتیم عکس خانواده بیرجندی که دوربین نداشتند و به پیش نهاد من عکس گرفتن و روز شنبه قرار گذاشتیم...